رمان با وایب اسم کیانا:)

خب کی اهمیت میداد؟!
دختری که عاشق کتاب هایی بود که همه دخترای داخلش نه پرنسس بودند نه نون خور ددی
خودشون مستقل بودند
اره از نظر خیلی ها دیوونه میومد
ولی خودش تلاش میکرد و دست بر نمی داشت عیبی داخلش نبود تا وقتی آیندش در امان بود
از ۱۲ سالگی شروع شد
فکر های عجیب هدف های بزرگش
حالا که ۲۰ سالش شده بود جدا از تمام افرادی که بهش اهمیت نمی‌دادند و حتی مسخرش میکردند داشت زندگی رویایی خودشو توی پاریس می‌ساخت
شده بود اون دختر از فامیل که برای مراسم ختم یا عروسی یه فرد مهم به ایران میومد
همه ارزوشون بود بگن کیانا به ما محل میده یا دوست ماست اما....
کیانا ؟! کیانا به کسایی اهمیت بده که همیشه مسخرش میکردند؟!
جواب منفیه
الان تنها فرد میلیارد خانوادشه
تنها کسی که توی پول قلط میزنه
تنها کسیه که به موفقیتش رسید اما مغرور نبود
اما کی گفته قراره فراموش کنه سختی هاشو ؟! کسی حرفی از بخشش اون آدمای کثیف نزد
الان چند ماهی هست که فکر کیانا رفته سمته انتقام
اما دو دل بود
کیانا با خودش می‌گفت :
درسته؟! انتقام یا بخشش؟!
گیر کرده بود
اما وقتی تصمیمش قطعی بکشه دست بر نمی داره
کیانا توی کتاب فروشی رفت و چندتا کتاب جنایی برداشت
اره هنوزم عاشق کتاب خوندن بود
بعد از ۲ سال بالاخره تصمیمشو گرفت
اون میخواست انتقام بگیره 😏😏




ادامشو میخوای؟!😅😂 فقط به صاحب این اسمی که کامنت شده ادامشو میدم البته اگه خودش بخواد😅😂 kiana_ng@
دیدگاه ها (۱۴)

فرین خانوم نگفتی رمان میخوای یا کلیپ منم برات کلیپ درست کردم...

بفرما اینم با اسم ریحانه :)جالبه همه عکسا پیشی بودند😂😅زندگی ...

کدوم!!؟

نظرتونه؟؟

دوست پسر مافیایی

𝗽𝗮𝗿𝘁.¹⁴اون چیزی که هیچکس انتظارش رو نداشت اتفاق افتاد. هیچکس...

من جونگکوک هستم ، نگهبان زمان .  وظیفه من این است که مطمئن ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط